تحقیقات نشان میدهد طی یک دهه گذشته بهویژه از سال ۲۰۰۰
تاکنون دو تحول عمده در تجارت و اقتصاد بینالمللی در حال وقوع است. تحول
نخست رشد چشمگیر و انفجارگونهء زنان کارآفرین و تحول دوم رشد حجم تجارت
بینالمللی است. این دو تحول در کنار هم باعث ارتقای سطح اقتصادی زنان و در
مجموع رشد چشمگیر اقتصادی بسیاری از کشورهای بزرگ شده است و ابعاد این
دگرگونی تاحدی وسیع است که صاحبنظران آن را آغاز عصر جدید تجاری در جهان
میدانند.
به اعتقاد آنها امروزه زمان برای خروج زنان از حیاط خلوت اقتصاد جهان
بسیار مساعد است و از پیش، این قشر از جمعیت جهان با نگاه فرامنطقهای و
بینالمللی وارد تجارت جهانی شدهاند. چند عامل اصلی زمینهها را برای
نقشآفرینی فراگیر زنان فراهم کرده است.
۱) در اروپای غربی و ایالات متحده و کلا کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD ) جمعیت در حال پیر شدن است و استفاده از نیروی کار زنان برای حفظ رشد اقتصادی ضروریتر از هر زمان دیگری است.
دولتها برای استفاده از زنان باید آنها را با مهارتهای مختلف آشنا کنند و
برای این کار بودجه اختصاص دهند. زنان نیز با فراهم شدن زمینهها در
ثبتنام دانشگاهها از مردان جلو زده و بدون تردید طی یک دههء آینده بسیاری
از مشاغل سطح بالا در اختیار زنان تحصیلکرده خواهد بود.
۲) در
کشورهای با اقتصاد نوظهور از جمله چین و هند، رشد چشمگیر اقتصادی، صدها
میلیون نفر را از فقر رها کرده و درآمد متوسط مردم به شدت رشد کرده است.
طبیعی است که این روند به افزایش تعداد زنان با تحصیلات بالا و حضور
فراگیرتر آنها در اقتصاد کشورشان منجر شده است. طی یک دههء گذشته تعداد
دختران در مدارس از ۳۰ درصد کل دانشآموزان به حدود ۴۸ درصد رسیده است و امکانات فراوانی برای ادامهء تحصیل این گروه فراهم است.
۳) در
کشورهای نفتخیز ثروت عظیم حاصل از فروش نفت، تحولات اجتماعی بزرگی را
موجب شده و اکنون شاهد رشد حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی هستیم. در
کشورهای عرب این رشد کند است اما تحول آغاز شده و مطالبات زنان
افزایشیافته است. در این کشورها زنان به سبب دسترسی به رسانهها، حضور
زنان دیگر کشورها در اقتصاد کشورشان را شاهد هستند و این آگاهی انگیزهای
قوی محسوب میشود. از پیش تغییراتی در قوانین مربوط به فعالیت اقتصادی زنان
صورت گرفته است.
اگرچه در بین ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکا، مدیریت ۱۰
شرکت در دست زنان است اما روند تصاحب شغلهای مدیریتی و سطح بالا در این
کشور و اقتصادهای پیشرفته بسیار سریع است. هنوز هم میزان اعتماد به توانایی
شغلی زنان کمتر از مردان است و شرکتهایی که چند سال توسط زنان اداره شده
در برقراری ارتباط تجاری با دیگر شرکتها موفقتر از شرکتهایی هستند که
تحت مالکیت یا مدیریت مردان است. رشد تواناییهای آکادمیک زنان در بسیاری
از کشورها باعث شده مدیران نگاهی جدید به سرمایهء انسانی شرکت خود پیدا
کنند.
آمارها نشان میدهد طی پنج سال گذشته نرخ تشکیل شرکتها و کسب و کارها توسط
زنان دو برابر مردان است و زنان در حال تبدیل شدن به نیرویی عظیم هم در
ساختار سنتی تجارت جهانی و هم در تجارت مدرن و الکترونیک جهان هستند.
واقعیت این است که زنان نیمی از نیروی کار جهان را تشکیل میدهند اما تنها
از ۲۰
درصد این نیرو به نحو صحیح استفاده شده است. در اغلب موارد انرژی زنان صرف
امور روزمرهء خانه یا شغل کشاورزی در روستاها میشود که جایی محاسبه
نمیشود.
در ایالات متحده ۱/۹ میلیون کسب و کار توسط زنان اداره میشود و ۵/۲۷ میلیون نفر در این شرکتها و کسب و کارها به کار اشتغال دارند. ارزش کالاها و خدماتی که این_ ۱/۹ میلیون کسب و کار را تولید میکنند، در سال ۲۰۰۵ چهار هزار میلیارد دلار بوده است. طبق گزارش مرکز تحقیقات تجاری زنان در آمریکا از هر ۱۸
زن در سن کار یک زن از طریق تشکیل کسب و کار و کارآفرینی از لحاظ مالی
مستقل است. تحقیقات نشان میدهد روند کارآفرینی مردان رشد ثابت دارند زیرا
پتانسیل اقتصاد هر کشوری برای کارآفرینی مردان ثابت است و مورد استفاده
قرار گرفته است اما در مورد زنان وضعیت کاملا فرق دارد.
زنان به سبب فراهمنبودن زمینه تاکنون از بسیاری از پتانسیلها برای
کارآفرینی بهره نبردهاند به همین دلیل در هر اقتصاد که این نوع زمینهها
فراهم میشود شاهد رشد شدید نرخ کارآفرینی زنان هستیم. یک چهارم کسب و
کارهای جهان در تملک زنان است. گزارش ادارهء شرکتهای کوچک حاکی است طی یک
دههء گذشته تعداد کسب و کارهای تحت مالکیت زنان ۹۰ درصد افزایش یافته است. همچنین شرکتهای کوچک با کمتر از ۱۰ نیروی کار به استخدام زنان تمایل بیشتری دارند تا شرکتهای بزرگ. در حال حاضر تنها ۱۳ تا ۱۵
درصد زنان کارآفرین در سطح بینالمللی فعالیت میکنند و این در حالی است
که ساختار کنونی تجارت جهانی با ابزارهای گستردهای که وجود دارد فرصت
عظیمی برای نقشآفرینی فراملی زنان کارآفرین دارد.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته زنان به ضرورت فعالیت اقتصادی و تجاری فراملی
پی بردهاند. در ایالات متحده و دیگر کشورهای توسعه یافته، مدیران ۴۱ درصد از هزار شرکت برتر ، حضور در صحنهء بینالمللی را عنصر و عامل حیاتی برای ادامهء بقای شرکت دانستهاند. در ایالات متحده ۳۱
درصد شرکتهایی که بیش از نیمی از محصولاتشان را صادرمیکنند، تحت مالکیت
زنان هستند. به سبب شناخت بهتر بازار کالاهای مصرفی زنان در تولید کالاها و
خدمات پرمصرف موفقتر از مردان عمل میکنند. در ساختار کنونی اقتصاد جهان،
شرکتهای کوچک به طور متوسط بیش از ۹۰ درصد کل شرکتها را تشکیل میدهند. در بین کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی ۴۰
درصد شرکتهای کوچک و متوسط تحت مالکیت یا مدیریت زنان است و به سبب نقش
بزرگ شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد ملی و صادرات، زنان تاثیر بزرگی در
رشد اقتصادی دارند.
تحقیقات انجام شده از سوی کمیتهءکارآفرینی سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
نشان میدهد طی پنج سال گذشته تقریبا تمام کشورهایی که فعالیت اقتصادی
چشمگیر و تعداد بسیار زیاد کسب و کار داشتهاند کشورهایی بودهاند که در
آنها میزان مشارکت اقتصادی زنان بالا بوده است. در کانادا ۴۳درصد
شرکتهای کوچک و متوسط تحت مالکیت زنان دو سال پس از آغاز فعالیت به
صادرات کالا و خدمات خود میپردازند. این مدت برای مردان صاحب کسب و کار
بیش از هفت سال است.
انگیزههای جهانی اندیشیدن زنان و مردان کارآفرین تقریبا یکسان است: افزایش
فروش، کاهش هزینهء تولید، رشد سود، تبادل نظر با کسانی که در دیگر کشورها
فعالیت مشابه دارند، کمک به ادامهء بقا در شرایط به شدت رقابتی، استفاده از
تواناییهای تجاری و... جزو این گونه انگیزهها هستند. در اقتصاد جهانی
شدهء امروز فرقی نمیکند شما چه کالا یا خدمتی تولید میکنید، در هر حال
رقبایی داخلی و خارجی دارید که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بر فعالیت شما
تاثیر میگذارند. به این ترتیب شرکتهایی که بهطور جدی افق جهانی را در
نظر نمیگیرند دیر یا زود با بحران روبهرو خواهند شد. برای داشتن تفکر
جهانی باید بیاموزید چطور کشتی خود را در آبهای ناآشنا هدایت کنید. برای
این منظور چارچوب ذهنی مناسب و آگاهی از روندهای جهانی ضروری است، همچنین
عمل طبق قواعد قدیمی غلط است زیرا ساختار تجاری عوض شده است.
زنانی که در حوزهء کارآفرینی جهانی میاندیشند باید خلاق، پرانرژی و پایبند
به اهداف باشند و با دنیای جدید تجارت آشنایی داشته باشند. با این
ویژگیها اعتماد شرکا به آنها جلب میشود و نخستین مرحلهء پراهمیت یعنی
برقراری ارتباط طی خواهد شد. به طور ذاتی زنان در عرصهء کارآفرینی
برتریهایی نسبت به مردان دارند که به آنها کمک میکند شانس بالاتری برای
موفقیت داشته باشند.
۱) حس
حمایتگری زنان بیش از مردان است. در اجتماع زنان رکن اصلی خانواده هستند و
حضور آنها از لحاظ حمایت عاطفی که ارایه میدهند ضروری است. این حس
حمایتگری در امور تجاری نیز دیده میشود و تحقیقات نشان میدهد حس همکاری و
کمک در زنان کارآفرین قویتر از مردان است.
۲) زنان
در زمینهء شناخت دیگران، درک رفتارها و قضاوت سریع بسیار تواناتر از مردان
هستند. همواره به این پرسش فکر میکنیم که چرا دیگران چنین رفتاری دارند و
اینگونه سخن میگویند. مردان اغلب توجهی به زبان بدن ندارند در حالی که
زنان در این امور بسیار دقیق هستند. در تجارت بینالمللی هنگامی که با
فرهنگ طرف مقابل آشنا نیستید، همین توجه به رفتارها راهگشای شما در
تصمیمگیری صحیح است.
۳) صبر
زنان و ظرفیت بخشش آنها بسیار بالاست. دنیای تجارت بینالمللی به کسانی
تعلق دارد که به دیگران اجازه میدهند شک کنند و دچار سوء تفاهم شوند. در
این جهان رفتارهای تجاری گاه بسیار ناراحتکننده است و برندهء نهایی کسی
است که لبخند میزند و با حوصله به رفع مشکلات میپردازد. در این حوزه بدون
شک زنان از مردان موفقتر هستند.
۴) رفتار
اجتماعی زنان به سبب دقت آنها در درک موقعیتهای گوناگون، مناسبتر است.
درک آداب و رسوم و فرهنگهای خارجی برای موفقیت ضروری است در این زمینه هوش
اجتماعی زنان بالاتر است. از سوی دیگر چون تعداد کارآفرینهای زن نسبت به
مردان کارآفرین کمتر است، توجهات بیشتر به آنها جلب میشود.به این ترتیب
سدهء بیستویکم، سدهء رشد سریع کارآفرینی زنان محسوب میشود و این امر
نویدبخش رشد اقتصادی بالا برای تقریبا تمام کشورها به خصوص کشورهایی است که
زمینه را از هر جهت برای ارتقای سطح زندگی زنان فراهم میکنند.
****
منبع:مقاله "قرن کارآفرینی زنان " انتشار بازار کار - موسسه تحقیقاتی کارآفرینی زنان، کانادا_ نیمه ی دوم سال ۲۰۰۶ ترجمه: محمدعلی آذرینیا www.we-inc.org