اين روزها در شرکت های آمريکايی " خلاقيت " به بحث روز تبديل شده است .زمانی قيمت و کيفيت کالا و خدمات ، کار تحليلی آماری و دانش نيروی انسانی ، محور اصلی گرداندن چرخ شرکت های بزرگ بود. اما خيلی زود نيروی کار آموزش ديده چينی و هندی و مجار و حتی چک و روس با دستمزدهای کمی که می گيرند ، جای همه آن معيارها را گرفت .
اکنون شرکت های آمريکايی برای حفظ برتری خود نسبت به سايرين ، خلاقيت را به عنوان هسته مرکزی فعاليت هايشان در نظر گرفته اند.کارکنانی که اين روزها به مدد هوش سرشار و خلاقيتشان می توانند موجب نوآوری و خلاقيت در کارشان شوند، توسط مديران باهوش شرکت ها شناسايی و استخدام می شوند تا بتوانند در محصول اصلی شرکت تحول و متعاقب آن رشد توليد ايجاد کنند..واقعيت اين است که در دنيای امروز بازی متفاوت است .ديگر تنها صحبت از رياضيات و علوم به ميان نمی آيد.بلکه آنچه که برتر از علم شناخته شده است ، ابتکار ،قوه تخيل و مهمتر از همه ابداع است .
اما تبديل دانش به کالا و محصولات واقعيتی است که هم اکنون در سطح جهان آشکار است .ما همواره شاهد هستيم که قدرت های جهان می توانند خودرو، لوازم برقی و ساير محصولات را تحت سلطه خود درآورند و به خود اختصاص دهند، اما به نظر می رسد دانش اقتصادی افراد چيزی نيست که بتوان آنرا به يک مرز محدود کرد و برای هميشه می تواند پاينده باشد. دانش اقتصادی همان چيزی است که امروزه منجر به ظهور دانشگاههای مشهور، آزمايشگاههای بی نظير ، مهاجران مستعد و به طور کلی فرهنگ اقتصاد کارآفرين شده است .هم اکنون برای مهندسان و دانشمندان باهوش و مستعد فرقی ندارد که موضوع کارشان ساخت خودرو باشد يا يخچال .آنها در هر صورت از هوش و استعداد خود در نوآوری بهره می جويند. به همين دليل است که شرکت های آمريکايی در آستانه ايجاد تجربيات جديدی برای مصرف کنندگان هستند و تنها به توليد فکر نمی کنند.
در حال حاضر اشکال مختلف ابداعات به شرط اوليه فرهنگ مصرف کننده بستگی دارد و اين يک توانايی است که شرکتی بتواند پيش از آنکه مشتريانش بخواهند، دريابد که مردم به چه چيزی نياز دارند.تصور چيزی غير از آنچه مردم مصرف می کنند يک هنر است و در دنيای امروز خلاقيت به نسلی جديد از ابداعات شرکت ها منجر شده است . اگرچه ديگر ابر ستاره ها ی دهه 90 ميلادی چون کليتون کريستنسن که بر خلاقيت کلان تمرکز داشت وجود ندارد.خلاقيت کلان در واقع به تاثير تکنولوژی های بزرگ و غيرمنتظره بر شرکت هايی اطلاق می شد که در آن دوران بسيار مطرح بودند.اما روند جديدی که شرکت ها امروزه در پيش گرفته اند خلاقيت خرد نام گرفته است و بدين معنا است که به شرکت ها آموزش داده شود تا با نيازها و احساس های مشتريانشان ارتباط برقرار کنند.
برای اين مهم در دنيای امروز ، آزمايشگاههای تحقيق و توسعه روی نيازهای مصرف کنندگان کار می کنند و شرکت ها استعدادهای کارمندان خود را در مسير ايجاد خلاقيت و نوآوری هدايت می کنند.حتی برخی شرکت ها نقشه هايی را طراحی می کنند که مسير دست يابی به موقعيت هايی که امکان بدعت گذاری و نوآوری را برايشان فراهم می کند، نشان می دهد.
بيزينس ويک برخی از کوچکترين نيازهای قديمی ما انسان ها را مورد بررسی قرار داده است که می توان با ايده های نو تحولی در استفاده از آنها پديد آورد و زندگی انسان های عصر خلاقيت را بسيار آسان تر نمود.
منبع : مقاله " خلاقيت ؛وجه تمايز شرکت ها "- تهيه کننده شادی آذری - ترجمه از بيزينس ويک - روزنامه دنيای اقتصاد - يک شنبه 16 مرداد 1384